دانشجویان ترکمن دانشگاه علوم پزشکی بجنورد
دانشجویان ترکمن دانشگاه علوم پزشکی بجنورد

دانشجویان ترکمن دانشگاه علوم پزشکی بجنورد

جشن دانشجویی

 
بچه ها نظرتون رو راجع به جشن بنویسید!لفطا!!! 
 وبگید قیافه ی شما تو جشن چه جوری بود! 
 
1. خوش خنده 
2. نخبه 
3.کسل 
4.عصبانی 
5.شیطون 
6.جالب 
7.مسخره 
8.خواب الود 
9.بیحال 
10.تو رویا 
11.غمگین
نظرات 16 + ارسال نظر
sasan پنج‌شنبه 13 آذر 1393 ساعت 13:47

اصلا هم خوب نبود هر چند من نبودم

عارفه(هدیه) سه‌شنبه 16 اردیبهشت 1393 ساعت 17:20

سلام عاطفه خانم ما همچنان منتظر مطالب شما هستیم چرا چیزی نمی نویسین؟
موفق باشی خانم پرستار

سلام عزیزم!اگه بگم سرم شلوغه دروغ گفتم!بچشم!تو این هفته های اخر سعی میکنم یه نمه فعالیتم رو بیشتر کنم!منتظر باش میام.

کانی سه‌شنبه 6 اسفند 1392 ساعت 23:46 http://http://amanish.blogfa.com/

سلام در کانی با یک شاعر ترکنم بجنوردی اشنا شوید

عبدالقادر سه‌شنبه 6 اسفند 1392 ساعت 22:35

منم با بچه ها موافقم بهترین قسمتش قسمت شامش بود بعدشم قسمت تقلید صدا

آرخی شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 13:35

سلام عزیزم.مرسی بابت تبریکت مارو شرمنده کردی.جشن خوبی بود حداقل برا ما که هیچ سرگرمی نداریم و همش تو خوابگاه هستیم تنوعی بود.قیافه ما هفت تا 1و5 و کمی تا قسمتی7

به به!!بهناز خانوم!شمام مارو شرمنده کردی عزیزم!حوب همه رو زیر نظر داشتیا!قیافه همه یادت مونده!
این جشن حداقل باعث شد خیلی از دخترای ترکمن رو که قبلا ندیده بودم،باهاشون اشنا بشم!واقعا دخترای خوبین!خوابگارو که واقعا راس میگی!

یاشار پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 12:10

به نظر من که بهترین و مفید ترین قسمتش مراسم شام و پذیراییش بود باقیش هم چرت و پرت بود. . . .

اونکه صد البته!همه هم که از این بخش چقدر فیض بردن!

امید چهارشنبه 30 بهمن 1392 ساعت 12:33

جنش پارسال بیخود بود به همین دلیل امسال نرفتم .
بعد از جشن هرکی خوابگاه میومد میگفت خیلی بیخودتر از پارسال بوده .

بهر حال هرکی یه نظری داره خوب!گفتم که به نحوه ی خوش گذروندن بستگی داره!

عقرب نشان چهارشنبه 30 بهمن 1392 ساعت 12:05

اولاش 1
یکم ک گذشت5و7
آخراش10

علیک سلام!اخراش باید میجنبیدینا!مثلاموقع شام دادن بودا !مخصوصا برا شما که شیفت شبین،نیاز به انرژی دارین!

ادریس چهارشنبه 30 بهمن 1392 ساعت 10:10

سلام...
والا اولش که
بعدش
یکم بعدتر
یه جاییش هم
یه قسمتشم
و آخرش هم
و در قسمت ته تهش (شام) که ...
ولی در کل از جشن پارسال خیلی بهتر بود...
راستی یه تبریکم ویژه هم میگم به دوستان عزیز ترکمن که جزء رتبه های برتر کلاسشون شدن چه اونایی که هستن چه اونایی که رفتن

علیک سلام!
با این اوصاف میشه گف کلا بهتون خایلی خوش گذشته!مخصوصا اون ته دیگهای جشن!
منم به نوبه ی خودم به همه ترکمنای برتر،مخصوصا خانوم ارخی تباریک میگم!امیدوارم این موفقیتهارو دوباره کسب کنن!همه!

مهسا_ت چهارشنبه 30 بهمن 1392 ساعت 10:07

سلام عاطفه جونم.این جشن واسه من که فوق العاده بود .جدای از اینکه جشن جذابی بود.بر حسب اتفاق ردیف بچه های ترکمن افتاده بودم وهمه شونو یه جا پیدا کردم و از اینکه اینقدر دخترای گلی بودن خیلی خوشحالم.قیافمم که خوشششششش خنده بود

بله جانام!رویت فرمودم قیافه خندانتو!و واقعا چه سعادتی داشتی که وارد جمع ما شدی!
خوشحالم بهت خوش گذشته!منم خیلی خوشخال شدم دیدمت!دیدن قیافه وبلاگیا از پشت اسماشون جالبه!

lati چهارشنبه 30 بهمن 1392 ساعت 00:31

سلاااام.به بچه های گل وبلبل عزییییییییز.خوبییییین؟؟؟دیشب خوش گذشت بدون من؟ جشن پارسالش که به دردنخوربود امسالشودرجریان نیسم

علیک سلام مهربون!والا به ما که خوش گذشت،همه دور هم بودیم،جای شما خالی!دیگه همه جشنا یه جاشون خوبه،یه جاشون بد!مهم اینه بدونی چجوری خوش بگذرونی!

دریا وساغر سه‌شنبه 29 بهمن 1392 ساعت 22:45

مادر
ساعت ۳ شب بود که صدای تلفن، پسر را از خواب بیدار کرد....



پشت خط مادرش بود، پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا ازخواب بیدار کردی؟


مادر گفت: ۲۵ سال قبل در همین موقع، شب تو مرا از خواب بیدار کردی ؛ فقط خواستم بگویم تولدت مبارک.


پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد.


صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت…


ولی مادر دیگر در این دنیا نبود...


lمادر دلم هواتو کرده

متن قشنگ وغمگینی بود!
ایشا..همه قدر پدر مادراشونو بدونن!واقعا توزندگی نعمت بزرگین!
مرسی ممنون از متنت!

دریا وساغر سه‌شنبه 29 بهمن 1392 ساعت 22:00

عزیز دوغنلرم نامه اوچین گیج جواب بریانگز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شرمنده جانام!واس اینه که مطلب خیلی داغ بود نتونسم زود بهش دس بزنم!
سعی میکنم ممبعد زودتر جغاب برین!

دریا وساغر سه‌شنبه 29 بهمن 1392 ساعت 21:56

سلاااااااااااااااااااام حال شما؟خوب هستین؟
والا ما که تو جشن مشن نبودیم یعنی دانشگاه مون جشن نداشتیم.ولی اگه بودیم میترکوندیم.معلومه به شماها خیلی خوش میگذره .

اره خیلی خوش گذش!جای شما خالی!شما مال کدوم دانشگاهید که براتون کم گذاشتن!؟
البته خوب ایشا.. شما هم یه روز سعادت پیداکنید تو این جشنا شرکت کنید!چیز باخالیه.خخخخخخ.....

عارفه(هدیه) سه‌شنبه 29 بهمن 1392 ساعت 21:27

سلام و عرض ادب خانم پرستار اجازه هس نظر بدیم؟؟؟
حالا هس یا نیس مهم نیس.با اینکه من نبودم و نبایدم باشم(چون دانشجو نیستم)ولی تصور میکنم بودم.چقد جشنه خوش گذشت. چه مراسم باحالی به پا شده بود. من که خوشمان آمد.به هر حال می خواستم نشون بدم وبلاگتون طرفدار داره.به خصوص مطالب شما(عاطفه خانم).!!!

علیکم السلام!عجب فانتزی پردازی قوی داری!
پس الان ما هم تصور میکنیم شما بودین!
ولی بدجور دس میزدیا!اونقد که ترسیدم خون ازدستات بزنه بیرون!
طرفدار وبلاگمون !مرسی بابت هندونه هات!وخوشحالم جشن بهت خوش گذشته!

کوسلی سه‌شنبه 29 بهمن 1392 ساعت 20:58

اولش که
وسطاش
اخرشم

ای ناقلا!
خوبه من پیشت بودم،وگرنه،احوالاتت با کرام الکاتبین بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد